تیغه را دیدم چوب جیک جیک
کتاب یادداشت های یک اسب - ketabnak. عنکبوتکم از سقف کش آمد و نوک بینیام را قلقلک داد تا از خواب که میپرم همراه با جیک و جاک یک فاختهی کسل، تیغهی مورب نوری را ببینم که به اصطبل میتابید و رستم را که بنگِ به ناشتا، زین ...